چطور چهره خود را دوست داشته باشیم؟

چطور چهره خود را دوست داشته باشیم؟

بیماری های مادر زادی، تصادف و حتی بیماریهای پوستی گاهی زخم ها و اثراتی بر روی چهره افراد باقی می گذارند که هرگز نمی توان آن ها را درمان کرد. چنین افرادی مجبورند تا پایان عمر با این زخم ها و این چهره زندگی کنند. برخی از این دست افراد چهره خود را می پذیرند و برخی مدام در حال کلنجار رفتن با خود هستند. این مطلب حاوی یک گزارش است که در آن یکی از افزادی که دچار ضایعه چهره است به شما یاد می دهد چطور چهره خود را دوست داشته باشیم؟

من در سال ۱۹۸۱ با بیماری سندروم فریمن شلدون ، یک بیماری استخوانی ژنتیکی و اختلال عضلانی که معمولا موثر بر دست، پا، زانو  است، متولد شد. در آن زمان چند هفته طول کشید تا پزشکان بیماری من را تشخیص دهند. پس از اعمال جراحی فراوان من کاملا تبدیل به یک زخم شده بودم. زخم های متعدد بر روی پا، مچ دست، باسن و هر کجا که در بدن استخوان دارد. بیماری من طوری بود که پزشکان حتی برای پیدا کردن رگ در بدنم مجبور بودند شکافی عمیق ایجاد کنند.

اعمل متعدد در مغز و ستون فقراتم بزرگترین عملی بود که انجام داده ام و طولانی ترین زخمم نیز در پشت بدن از بالای گردن تا انتهای ستون فقراتم است. وقتی بچه هستید وجود این زخم ها برایتان اهمیت ندارد اما کم کم در نوجوان احساس متفاوت بودن از دیگران را داشتم و این حس تا ۲۰ سالگی هم من را رها نکرد. من دوست داشتم مثل همسالانم لباس ها کوتاه بپوشم این در حالی بود که لباس کوتاه تنها زخم هایم را نمایان می کرد نه زیبایی هایم را.

چطور چهره خود را دوست داشته باشیم؟
چطور چهره خود را دوست داشته باشیم؟

بلاخره در مرحله ای از زندگی این سوال در ذهنم ایجاد شد چطور می توانیم چهره خود را دوست داشته باشیم؟ چطور می توانیم از ظاهرمان فرار کنیم؟ فرار یا دوست داشتن؟ برای این کار نیرویی در من پدید آمد که توانستم به وسیله آن با تمام قدرت چیزهای بد و نفرتم از چهره را دور بیندازم. این طور بود که کم کم دیگر استعداد هایم مثل نویسندگی شکوفا شد. این زمان بود که با خود فکر کردم با این همه استعداد و توانایی چطور می توانم چهره خود را دوست نداشته باشم؟

عینک بدبینی به خود را از چهره برداشته و خود واقعیم را دیدم. به چهره و توانایی هایم آن گونه که بودند، واقعی واقعی، نگاه کردم. خود واقعیم را در برابر چهره ام گذاشتم  تا در دنیایی جدیدی که در آن چهره ام را دوست داشتم به رویم باز شد. دیگر این را می دانستم که قبل از هر کس خودم باید چهره ام را باور کرده و دوست داشته باشم. دوست داشتن چهره یعنی دوست داشتن خود یعنی دیدن مجموع توانایی هایتان. شما هم با دیدن توانایی هایتان، خودتان و چهره یتان را دوست داشته باشید.


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید