اگر همیشه به این فکر کنید که جهان چگونه باید باشد و همیشه از خود قانونهای وضع کنید که دیگران چگونه رفتار کنند در این صورت هنگامی که دنیا از قانون های شما پیروی نکند عصبانی می شوید برای نمونه می گویید:
- دوستانم باید نیکی هایی که من در حقشان کرده ام تلافی کنند!
- دیگران باید قدر من را بدانند!
- همه چیز باید طبق برنامه پیش برود!
- همسرم باید تاریخ تولد من را به یاد داشته باشد!
…
این توقع ها اگرچه ممکن است منطقی به نظر برسند، ولی اغلب برآورده نمی شود! بنابر این اگر بر آنها پافشاری کنید خسته، فرسوده و نا امیدخواهید شد. یک راه بهتر وجود دارد، به جای آنکه بگوید هر چیز چگونه باید چگونه باشد خواسته های خود را درجه بندی کنید. به این ترتیب:
- شما ترجیح می دهید که دیگران مودبانه رفتار کنند، اما اگر رفتار بی ادبانه ای دیدید، روزتان را خراب نخواهید کرد.
- شما روز آفتابی را ترجیح می دهید اما اگر بارانی بود آن هم خوب است.
- برای خوشحال بودن، مجبوریم یا دنیا را تغییر دهیم یا فکر های خودمان را.
- بدیهی است تغییر دادن فکر هایمان راحت تر است.
…
در یک کلام
این اتفاق ها و پیشامدها نیستند که تعیین می کنند شما خوشحال باشید یا نه، بلکه این طرز فکر شما در مورد پیشامد ها است که چنین می کند.
منبع: «خوشبختی در یک کلام ، نوشته آندره متیوس»
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.